این مقاله بر اساس دیدگاه پدیدارشناختی ادموند هوسرل تدوین شده است. پدیدارشناسی، به عنوان یک حرکت فکری و فلسفی، نقطۀ عطف بسیاری از روشهای نقد ادبی معاصر است. اساس پدیدارشناسی، رویکردی ناب و تازه به پدیدهها و دستیافتن به "خودِ چیزها" است. در این رویکرد با اعتقاد به حضور فعّال مخاطب و خواننده در جریان خوانش، امکان دستیابی به "جوهر پدیدهها" فراهم میشود. در این پژوهش برخی از اصول پدیدارشناختی از جمله "نقّادی کارکرد سنّت"، "تقلیل پدیدارشناختی"، "نقد و نفی شناخت حسّی"، "مواصلۀ عین و ذهن"، "فرایند گذر از دال به مدلول" و "فرایند پیوستار بود و نمود" بررسی و نمونههایی از اشعار قیصر امینپور از مجموعۀ "دستور زبان عشق" بر اساس این اصول، تحلیل شده است. در واقع هدف از این پژوهش، آشنایی با الگوی پدیدارشناختی به عنوان روشی برای بررسی شعر معاصر و الگوی پدیدارشناختی شعر قیصر امینپور است. پرسش اصلی این نوشتار آن است که چگونه میتوان این شعرها را دارای کارکردی پدیداری دانست؟ و فرایند پدیداری شعر امینپور، تابع کدام ویژگیهاست. بررسی الگوی پدیدارشناسی در شعر امینپور، بیانگرآن است که او با نگاه پدیداری و هستیشناسانه به جهان هستی مینگرد و در سایۀ بینشی تأویلی، پدیدهها را به نشانهها تبدیل می کند و این نشانهها، در ذهنیّت او استحاله مییابند تا در سایۀ تأویلی نشانه- معناشناختی به پدیداری هستیمدار تبدیل شوند.