استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد نجفآباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجفآباد، ایران.
چکیده
"زبانپریشی" یکی از اصطلاحاتی است که از دهۀ هفتاد وارد شعر و نقد ادبی شده است و نقد و نظرهای متفاوت و گاه متناقضی را به همراه داشته است. شاعران دهۀ هفتاد و برخی منتقدانی که با دیدی مثبت به شعر دهۀ هفتاد و دستاوردهای آن مینگرند، "زبانپریشی" را به عنوان یکی از شاخصههای تأثیرگذار و محوری شعر دهۀ هفتاد میدانند و به کارگیری آن را در شعر به مثابۀ نوعی دستاورد هنری تلقّی میکنند. از سوی دیگر، شاعران نسل قبل و منتقدان تثبیت شدهای قرار دارند که با دید انکاری به این نوع تجربهها نگاه میکنند و شعرهای مبتنی بر زبانپریشی را زیر عنوان هرج و مرج ادبی و یکی از نشانههای انحراف شعر فارسی میدانند. دیدگاه میانهای نیز وجود دارد که سعی میکند با تکیه بر مباحث نظری و انتقادی، وجوه مثبت و منفی زبانپریشی در شعر فارسی را مورد بررسی قرار دهد. این پژوهش فارغ از ارزش داوریهای مورد اشاره، بر آن است تا مبانی نظری و تئوریک زبانپریشی و پیامدهای آن را در شعر فارسی واکاوی کند. بر این اساس زبانپریشی و پیامدهای آن در شعرهای رضا براهنی و علی باباچاهی مورد بررسی قرار میگیرد.